هفت سال پیش در صبح استعفای دیوید کامرون از نخست وزیری بریتانیا، داستانی برای News Decoder نوشتم. کامرون در همه پرسی عضویت بریتانیا در اتحادیه اروپا شکست خورده بود.
مقاله تلاشی برای تحلیل عقلانی در لحظهای از شوک عظیم بود. 17.4 میلیون نفر به خروج از اتحادیه اروپا رای داده بودند.
اکنون یک جمله بهویژه برایم جالب است: “رفراندم به ندرت به یک موضوع یک بار برای همیشه پایان میدهد.”
پس داره ثابت میشه برگزیت اتفاق افتاد و ایدئولوگهای آن سختترین جدایی را از اتحادیه اروپا به وجود آوردند.
اما اکنون، بریتانیا شروع به دیدن آسیب های وارده به اقتصاد خود کرده است و مزایای فرضی برگزیت به صورت توخالی آشکار می شود.
معاملات تجاری جدید برای پر کردن شکاف جدید
در حال حاضر، یک دولت بریتانیا کمی نرم تر مذاکره کرده است توافق جدید با اتحادیه اروپا در مورد ترتیبات مرزی ایرلند با گذشت زمان، مطمئناً بحثهای بیشتری در مورد ایجاد روابط نرمتر در مناطقی که برگزیت مشکلات خاصی را ایجاد کرده است – برای مثال در مورد استانداردهای صنعتی و کنترلهای مرزی، وجود خواهد داشت.
با این حال، حتی اگر این اتفاق بیفتد، تأثیر برگزیت بر رشد اقتصادی و تجارت طولانی مدت خواهد بود.
کسبوکارهای بریتانیایی مجبورند با موانع پرهزینه و خستهکننده بوروکراتیک دست و پنجه نرم کنند تا حتی فروشهای کوچکی را به مشتریان اروپایی انجام دهند، و کسبوکارهای اروپایی به زودی برعکس، زمانی که بریتانیا کنترلهای مرزی را بر روی کالاهایی که از اتحادیه اروپا میآیند، اعمال میکند، مواجه خواهند شد.
بسیاری از شرکت ها دیگر نمی توانند اذیت شوند و منصرف شده اند.
مطابق با ارقام گردآوری شده توسط فایننشال تایمزعملکرد صادرات کالاهای بریتانیا اکنون در گروه کشورهای صنعتی G7 بدترین است. دفتر مسئولیت بودجه، که مشاوره مستقلی را به دولت بریتانیا ارائه می دهد، ارزیابی می کند هم صادرات و هم واردات در بلندمدت 15 درصد کمتر از زمانی است که بریتانیا در اتحادیه اروپا باقی می ماند.
و جان اسپرینگفورد از مرکز اصلاحات اروپایی، یک اندیشکده مستقر در لندن، محاسبه می کند برگزیت تا سه ماهه دوم سال 2022 اندازه اقتصاد بریتانیا را 5.5 درصد کاهش داده است.
بازیابی حاکمیت ملی به قیمت یک اقتصاد قوی
لازم به یادآوری است که نکات منطقی اقتصادی مانند این در همه پرسی غالب نشد.
حامیان برگزیت همچنان استدلال می کنند که آسیب اقتصادی بهایی است که ارزش پرداخت آن را برای معکوس کردن چیزی است که آنها به عنوان از دست دادن حاکمیت ناشی از عضویت در اتحادیه اروپا می دیدند.
رای برگزیت در درجه اول احساسی بود، اعتراضی نه تنها در مورد اطاعت فرضی بروکسل، بلکه علیه مهاجرت. بهطور گستردهتر، به ناامیدی در مناطق روستایی و فراصنعتی نسبت به «نخبگان» منجر شد – احساسی که نه تنها توسط پوپولیستهای بریتانیا، بلکه توسط دونالد ترامپ در ایالات متحده نیز مورد سوء استفاده قرار گرفت.
این همه پرسی در بریتانیا یک دوره سیاسی مسموم و پر هرج و مرج با محوریت شرایط خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا را آغاز کرد. سه نخستوزیر دیگر آمدند و رفتند، و تنها در زمان ریشی سوناک، پنجمین نخستوزیر محافظهکار در هفت سال گذشته، تغییر لحن و تمایل برای برخورد سازندهتر با رهبران اروپایی به وجود آمد.
این تغییر بسیار محدود است. این به معنای نرم شدن لفاظی برگزیت نیست. اورول اسپیک هنوز در همه جا در ارتباطات دولتی وجود دارد. هنگامی که اخیراً صف های طولانی اتوبوس در بندر دوور ایجاد شد که به دلیل کنترل پاسپورت فرانسه به تعویق افتاد، وزرا گفتند که برگزیت ربطی به آن ندارد – که آشکارا نادرست است.
و سوناک با تبلیغ توافق با اتحادیه اروپا برای حل مشکلات با مرز ایرلند، اعلام کرد که مردم ایرلند شمالی در موقعیت «غیرقابل باوری» هستند زیرا میتوانند به بازارهای اتحادیه اروپا و بریتانیا دسترسی داشته باشند – چیزی که قبلاً برای هر شهروند بریتانیا در دسترس بود. برگزیت
آزادی هایی که برکسیت به ارمغان می آورد
دولت به آزادی خود در انعقاد قراردادهای تجاری در سرتاسر جهان می بالد، اما توافقاتی که تاکنون در آسیا و اقیانوسیه به دست آورده است، تأثیری ناچیز بر اقتصاد بریتانیا خواهد داشت. در میان «آزادیهای» برگزیت، رنگی متفاوت برای پاسپورت و داشتن مهر روی لیوانهای آبجو است.
تنها با یک دولت جدید آینده – با هر رنگ سیاسی – بریتانیا این فرصت را خواهد داشت که کمتر به وعده های قبلی مرتبط با برگزیت وابسته شود. می تواند واقعیت ها را بشناسد و به دنبال راه حلی برای مشکلاتی باشد که برگزیت ایجاد کرده است. این به معنای معکوس کردن برگزیت نیست – هیچ سیاستمداری نمی تواند در آینده قابل پیش بینی به آن فکر کند – بلکه به معنای بازسازی تجارت و روابط خارجی به روش های سودمند متقابل است.
بریتانیاییها همچنین میتوانند بدون شعارهای سادهسازی یک کمپین، این سوال را مطرح کنند که چگونه میتوان به بهترین شکل به حاکمیت بریتانیا دست یافت.
از دست دادن فرضی حاکمیت ناشی از عضویت در اتحادیه اروپا همیشه توسط طرفداران برگزیت افزایش می یافت. آیا ما فکر می کنیم که فرانسه و آلمان کشورهای مستقلی نیستند، زیرا آنها در اتحادیه اروپا هستند؟ می توان استدلال کرد که بریتانیا به عنوان یکی از اعضای اصلی اتحادیه اروپا بیش از اکنون کنترل سرنوشت خود را داشت.
در بلندمدت، بریتانیا و کشورهای اروپایی میتوانند روابط استراتژیک و اقتصادی جدیدی ایجاد کنند. به هر حال، آنها در مورد مسائل عمده ای مانند روسیه، اوکراین، چین، خاورمیانه، تغییرات آب و هوایی و گسترش سلاح های هسته ای دارای منافع استراتژیک یکسانی هستند.
بحث در مورد اینکه بریتانیا چه نوع رابطه ای باید با اروپا داشته باشد صدها سال است که ادامه دارد و ادامه خواهد داشت.
باید، زیرا برای وجود بریتانیا به عنوان یک کشور جزیره ای واقع در سواحل قاره بزرگ اروپا، اساسی است. پس از جنگ های قرن بیستم، آونگ به سمت یک رابطه بسیار نزدیک و در واقع به سمت اتحادیه اقتصادی حرکت کرد. حالا در جهت مخالف حرکت کرده است. بعد به کدام سمت خواهد رفت؟